پایش را از تالار سرسامآور بورس بیرون گذاشته بود، اما هیاهوی سرگیجهآور ساختمان بورس همچنان در گوشش زنگ میزد. در ابتدا، بیش از 20 شرکت و مؤسسه سرویس او را بسیار ساده میدیدند که به کاربرانش فقط این امکان را میداد که با دوستانشان ارتباط برقرار کنند و عکسهایشان را به اشتراک بگذارند. با این همه و بهرغم وجود کسانی که اطرافش را فرا گرفته بودند، او توانست شرکتش را به سهامی عام و به یک شرکت تجاری میلیارد دلاری تبدیل کند.
ارزش سهام او در 24 ساعت به شکل شگفتانگیزی 606 درصد رشد کرد که این بزرگترین میزان ارتقای سهام در روز نخست برای این شرکت، در تاریخ بازار سرمایه و سهام بهشمار میآید. این اتفاقات زمانی رخ داد که هنوز هیچ خبری از ماجراهای میلیاردی واتساپ، و فیسبوک نبود. این ماجرا درباره فردی به نام استفان پاترنات، مؤسس و بنیانگذار TheGlobe.com، است. وی در نوامبر 1998، به هزاران میلیونری پیوست که همگی در اوج رونق بازار داتکام، یک شبه به ثروت چشمگیری دست یافتند.
مانند شخصیت واقعی و ضدقهرمان جردن بلفورت در فیلم «گرگ والاستریت»، که در یک مهمانی شبانه، گفته بود: «من هر چیزی را که میخواستم به دستآوردم، ثروت بهدست آوردم و اکنون آمادهام تا به زندگی بیهوده و پوچ و نفرتانگیز ادامه دهم»، پاترنات هم به نماد ولخرجی فراوان و بیحدومرز زمان خودش تبدیل شد.
اما حدود یک سال بعد، همه این داشتهها و آرزوها به آوار تبدیل شدند و ایدههای روشن او نیز به یک امپراتوری دیجیتالی برهنه تبدیل شد. زیرا، پس از سه سال که TheGlobe.com تقریباً هیچ ارزش مالیای برای مالکان تشنه پول و ثروت نداشت، سهام این سایت فقط 10 سنت افزایش یافت که این اندازه از سهام، در برابر ثروت 78 میلیونی پاترنات بسیار ناچیز بود.
درحالیکه بازار داتکام به سمت ورشکستگی فاجعهبار خودش پیش میرفت، حدود 369 شرکت فناوری، از طریق IPO (سرنام Initial Public Offering؛ نخستین فروش سهام شركت به عموم)، تبدیل به “سهامی عام” شده بودند. سهامی عام شدن این فرصت را به کسانی میداد که به خرید سهام علاقه داشتند، تا به این ترتیب، بتوانند با خرید سهمی از مؤسسه مورد علاقهشان، در منافع آن نیز شریک باشند. اما، به محض ظهور حباب موفقیت بازار فناوری، فعالیتهای IPO به خواب درازی فرو رفت. با وجود این، اکنون گرگها بار دیگر دور دره سیلیکون میچرخند. در حقیقت، در سه سال اخیر (از سال 2010) با ورود تقریباً 329 مؤسسه فناوری در بازار سهام و سرمایه و تزریق نزدیک به 68 میلیارد دلار از طریق سرمایهگذاران در این بازار، شایعهها و زمزمههای حباب جدید موفقیت بازار فناوری کاملاً آشکار و مشهود شده است. در حالیکه بازار فناوری میتواند جزء بازارهای داغ این روزها باشد، آیا ممکن است تاریخ دوباره تکرار شود؟
دو زمینه مشترک میان این نسل جدید از شرکتهای فناوری سهامی عام وجود دارد: ارزش کل سهام (Market Valuation) بسیار بالا، سود و بهره ناچیز. از میان پنج شرکت بزرگی که در سالهای اخیر، در ایالات متحده امریکا به سهامی عام تبدیل شدهاند، در حقیقت، فقط یک شرکت سودبخش بوده است. کدام یک عنوان بیشترین ارزش کل اولیه را از آن خود ساخته است؟ توییتر از زمانیکه برای نخستینبار در سال 2010 سهامیعام شد ارزش سهامش حدود 1.8 میلیارد دلار رشد کرد. اما از آن پس، هر سال با کاهش ارزش مواجه میشد. این شرکت در سال 2013، 645 میلیون دلار از دست داد؛ یعنی چیزی حدود 816 درصد بیشتر از میزانی که سال پیش از دست داده بود. اما، آیا این امر سرمایهگذاران را از سرمایهگذاری در این بخش منصرف کرد؟ پاسخ والاستریت به این پرسش منفی است. از زمانیکه این شرکت در فهرست بازار سهام قرار گرفته، قیمت سهام توییتر 20درصد رشد کرده است و مجموع سرمایه این شرکت (حاصلضرب همه سهمهای برجسته آن، در قیمت و ارزش هر سهم) با 62 درصد رشد، به قیمت 29 میلیارد دلار رسیده است. این امر، ارزش توییتر را بیش از مقدار ارزش ناخالص ملی کشور بولیوی قرار داده است که البته، برای شرکتی که چندان سودبخش نبوده است، روند بدی نمیتواند باشد.
بهراستی چرا وال استریت فناوری را دوست دارد؟
اگرچه این موضوع ممکن است شما را نگران کند، بهنظر نمیرسد باعث نگرانی مردان ثروتمند بازار بورس و سرمایه شده باشد. با توجه به کف میزان علاقهمندی به سرمایهگذاری در فناوری در جهان غرب، سرمایهگذاران در کشمکش و تلاش برای یافتن شرکتهایی هستند که بهطور بالقوه توانایی افزایش ثروت و سرمایهشان را حتی در پایینترین سطح، نیز داشته باشند. شرکتهای فناوری، امروز چنین بارقهای از ظرفیت بالقوه را از خود نشان میدهند. از همین رو، معیارهای سنتی ارزیابی ارزش کسبوکار، به امید آنچه که چنین شرکتهای تازهکاری در آینده به آن تبدیل خواهند شد، درباره این شرکتها استفاده نمیشود.
این مفهوم کلی داستان پیچیده و رازآلود سرمایه و بورس است که میگوید: «روی شرکتها و مؤسساتی سرمایهگذاری کن که توانایی بالقوهای در تحول بخش خود داشته باشند؛ یا درباره شرکتهای بزرگی، همچون گوگل، اپل و آمازون بتوانند بازارهای جهانی را متحول کنند.»
دانش موجود میگوید که تقریباً هر مؤسسه فناوری که به دنبال گامهای بلندی در رشد ارزش خود است، روی لبهای گام برمیدارد که هر لحظه ممکن است به غولی قدرتمند تبدیل شود یا ممکن است که سقوط کند. این نظریه میتواند بسیار فریبنده باشد که خرید 10 سهم شرکت گوگل، هنگامیکه این شرکت ابتدای سال 2004 در بازار سهام فهرست شده بود، با قیمتی زیر 850 دلار امکانپذیر بود، اما اکنون، شما باید روی قیمتی بالای 10 هزار دلار حساب کنید.
جرمی گلیسون، مدیر سرمایهگذاری حرفهای در بخش فناوری، میگوید: «آنچه سرمایهگذاران امریکایی هنگام سرمایهگذاری روی شرکتهای فناوری به دنبال آن میگردند، این است که مجموع بازار قابلدسترس و حصول آنها چقدر است.» وی میافزاید: «سرمایهگذاران از زمان سرمایهگذاری تا سال بعد از آن، لزوماً به دنبال کسبدرآمد و بازگشت سرمایهشان نیستند؛ معیارهای بهرهمندی و سوددهی سنتی، برای شرکتهایی که چنین رشد بالایی دارند، معیارهای مناسبی به شمار نمیروند.» اینها معیارهای اساسی یا چندگانه یک کسبوکار هستند. سرمایهگذاران حرفهای برای برآورده کردن ارزش یک شرکت یا مؤسسه از فرمولهای پیچیدهای استفاده میکنند. نرخ قیمت به درآمد مورد انتظار (P/E) یکی از این معیارها است، که ارزش سهم را بر درآمد این سهم در سالی که گذشت، تقسیم میکند. حاصل این تقسیم برای هر مؤسسه و شرکتی (هر اندازه که بزرگتر باشد) ظرفیت و توان بالقوه بالاتر آن شرکت را برای رشد نشان میدهد (مقدار بالای 25 عدد خوبی به شمار میرود). نرخ درآمد مورد انتظار فیسبوک، (در زمان نوشتن این مقاله) دلار بوده است، اما، برای بازگشت مالی نیاز به سرمایهگذاری بسیار زیادی است (مثلاً 99 دلار سرمایهگذاری برای 100 دلار بازگشت مالی).
گلیسون، 4 درصد از سرمایهاش را در شبکه زاکربرگ سرمایهگذاری کرده است. او اعتراف میکند: «من هزینه بالایی را برای این سرمایهگذاری پرداختم. اما در ازای آن، بازگشت مالی بالایی نیز داشتم. پیشبینی میشود که درآمدهای فیسبوک به ازای هر سهم، بالای 35درصد باشد که بسیار بالاتر از نرخ رشد میانگین بازار است. در واقع، گلیسون ارزش سرمایهگذاری را در مسیری میبیند که شرکت زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک، در آن مسیر گام برمیدارد. این شرکت از طریق جذب مخاطبان و بازدیدکنندگان بسیار به سایتش، پول کلانی بهدست میآورد. درحالی که، سهام این شرکت ممکن است بسیار گرانقیمت باشد، این شرکت در سال گذشته توانست یک و نیم میلیارد دلار سود خالص بهدست بیاورد.
این تفاوتهای کلان در بازار سهام فناوری، بسیار شگفتانگیز است. شرکتهایی را در نظر بگیرید که تقاضا برای آنها هر روزه افزایش چشمگیری مییابد، برای نمونه، شرکت پخش مبتنیبر تقاضای ویدیوی Netflix با نرخ درآمد مورد انتظار 310 دلار از هر سهم یا شرکت LinkedIn با قیمت بالقوه پایین در هر سهم و نرخ درآمد مورد انتظار بالای 887 دلار! زمانی که شما این را با مقادیر شرکتهای بزرگی مانند گوگل یا اپل (که به ترتیب نرخ درآمد مورد انتظار 13 و 31 ارائه میدهند) مقایسه کنید، میبینید که واضح است چقدر خرید شرکتهای بزرگ فناوری گران تمام میشود.
داد و ستد با بهرهگيری از اطلاعاتی که هر کسی بهآن دسترسی ندارد1
جرمی گلسون، مدير شرکت سرمايهگذاری AXA Framlington Global Technology، اجازه داد درباره شرکتهایی که کسبکارشان با دادوستد موفق در بورس گره خورده است، بيشتر بدانيم.
شرکت Proofpoint: با درنظر داشتن اين واقعيت که امنيت سايبری از پديدههای خبرساز روزگار ما است، اين شرکت تجارتکدهها را قادر میکند تا با حمله بدافزارها چه به محيط ابری خود و چه خارج از آن مقابله کنند. سهام اين شرکت ظرف چهار سال تا 198 درصد افزايش يافته است.
شرکت VMware: از پيشروان عرصه مجازیسازی سرور و نرمافزارهای ابری است. در سال 2007 به سهامی عام تبديل شد و از زمان عرضه سهام خود به بازار ارزش آن تا 90 درصد افزايش يافته و همواره سودآور است.
شرکت Tencent: يک شرکت اينترنتی چينی است که در عرصه تجارت الکترونيک گامهای بلندی برداشته است. اين شرکت در حيطه بازیها و پيغامرسانی واحد و سکوی بسيار قدرتمندی دارد و اينک چهارمين شرکت بزرگ اينترنتی در تمام دنيا بهشمار میرود.
شرکت Salesforce: مفهوم و مدل «نرمافزار درقالب سرويس» يا SaaS نحوه مديريت فروش و روابط مشتری را برای کسبوکارها دگرگون کردهاست. سيلزفورس نيز در حال دگرگونی اين حيطه با فناوری ابری است.
شرکت ServiceNow: يکی ديگر از شرکتهایی است که کسبوکار خود را با روند نوين و سترگ «نرمافزار در قالب سرويس» اداره میکند و از تازهواردترين شرکتهای فناوری به بازار سهامی عام است. ارزش سهام اين شرکت تا 176 درصد رشد داشته است و اينک که به مرحله سوددهی نزديک است.
پینوشت
1- Insider trading يعنی دادوستد سهام با آگاهی يافتن و بهرهگيری از اطلاعاتی که در دسترس همگان نيست، چهبسا جزو اطلاعات خصوصی و محرمانه شرکتها بهشمار رود. در اينجا واژه insider يا «خودی» میتواند به اشخاصی همچون مقامات يا سهامداران بزرگ يک شرکت اشاره داشتهباشد که با آگاهی از وضعيت مجموعه خود در زمان مناسب میتوانند سهام آنرا بخرند يا بفروشند. اما اينگونه دادوستد در بيشتر کشورها غيرقانونی است، زيرا شيوهای نامنصفانه است و فرد يا افرادی خاص از مزيتی برخوردار میشوند که ديگران از آن محروم هستند. بهنظر میرسد در اين بخش از مقاله نویسنده قصد داشته است با انتخاب این عنوان با اصطلاح Insider trading بازی کند.
منبع : ماهنامه شبکه